آخرهفته ای دیگر و بازهم کتالان
تو این روزهای گرم تابستانی هیچی بهتر از رفتن به جای خنک نیست . برای ما هم کتالان همان جای خنک . غروب پنجشنبه با بابایی و امیرمحمد راهی کتالان شدیم . عمو همت ودایی جون فرهاد هم از تهران اومده بودند. خاله جون فهیمه با دختراش برای تولد امام رضا رفتند مشهد . طبق معمول همه پنجشنبه جمعه ها جاده فیروزکوه پرترافیک بود . به گدوک که رسیدیم توقف کردیم . به محض رسیدن به کتالان ، امیرمحمد مشغول دیدن برنامه کودک شد . با دیدن عمو همت خیلی خوشحال شد و ازش قول گرفت که روز جمعه با هم برن کوه و سیب زمینی کباب کنند . روز بعد ساعت 7 و نیم صبح از خواب بیدار شد . به کمک بابابزرگ برامون گردو شکوند تا صبحانه نون و پنیر و گ...